سینه زنی چهاردهم شهریور 1398
در حسینیه حضرت ابوالفضل علیه السلام
مداح: آقای مرتضی فرزانه
دریافت فایل صوتی قاسمی لشکر یخوبدی
سینه زنی چهاردهم شهریور 1398
در حسینیه حضرت ابوالفضل علیه السلام
مداح: آقای مرتضی فرزانه
دریافت فایل صوتی قاسمی لشکر یخوبدی
سینه زنی سیزدهم شهریور 1398
در حسینیه حضرت ابوالفضل علیه السلام
مداح: آقای صاحبعلی مقدم زاده
سینه زنی دهم شهریور 1398
در حسینیه حضرت ابوالفضل علیه السلام
مداح: آقای محمد چاپاری
دریافت فایل صوتی هارداسان فاطمه بالاسی
سلام بر حسین علیه السلام
به لطف خدا و در سایه توجهات ائمه اطهار علیهم السلام برنامه های ماه محرم هیأت در سال 1398 به شرح زیر است:
1. دسته عزاداری قبل از اذان مغرب و عشاء
2. نماز جماعت مغرب و عشاء
3. ادامه مراسم دسته عزاداری (از محل اقامه نماز جماعت تا حسینیه)
4. زیارت عاشورا
5. سخنرانی
6. عزاداری
7. شام
در روزهای 8 و 9 و 10 محرم، برنامه عزاداری قبل از ظهر نیز برقرار است. (عزاداری، دسته عزاداری، نماز جماعت ظهر و عصر، ناهار)
زیارت عاشورا از اول محرم تا اربعین سالار شهیدان برپاست.
برنامه های مناسبتی به تناسب برقرار خواهد بود: مراسم شیرخوارگان حسینی، شهادت حضرت رقیه علیهالسلام و...
ان شاء الله
با تبریک ولادت با سعادت امام موسی کاظم علیه السلام، حدیثی از آن حضرت در باره اهمیت دعا تقدیم می گردد:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسى، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ أَبِی وَلَّادٍ، قَالَ:
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسى علیه السلام: «عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ؛ فَإِنَّ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَى اللَّهِ یَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِیَ وَ لَمْ یَبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ، فَإِذَا دُعِیَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- وَ سُئِلَ صَرْفَ الْبَلَاءِ صَرَفَهُ ». (الکافی ، چاپ دارالحدیث؛ ج4 ؛ ص306)
امام کاظم علیه السلام می فرمایند:
دعا کنید زیرا دعا به درگاه خدا و درخواست از خدا، بلایی را که مقدر شده و حکم به آن شده و چیزی به جز امضای (نهایی و اجرای) آن باقی نمانده، بر طرف می کند. پس زمانی که خدای عز و جل خوانده شود و از او درخواست شود. بلا را به یکباره بگرداند.
یک عدّهای خیال می کنند اثبات تشیّع به این است که انسان به بزرگان مورد اعتقاد اهل سنّت و دیگران بنا کند مدام بدوبیراه گفتن؛ نه، این خلاف سیره ی ائمّه است.
اینکه شما میبینید رادیوها یا تلویزیونهایی در دنیای اسلام به وجود میآید که کار آنها این است که بهعنوان شیعه و به نام شیعه، به بزرگان مورد اعتقاد بقیّهی فِرق اسلامی بدگویی کنند، این معلوم است که بودجهاش بودجهی خزانهداری انگلیس است؛ این بودجهاش بودجهی انگلیس [است]، این شیعهی انگلیسی است.
هیچکس خیال نکند که گسترش شیعه و اعتقاد تشیّع و استحکام ایمان شیعی به این بدوبیراه گفتن و به این [طرز] حرف زدن است؛ نخیر؛ اینها عکس عمل میکند. وقتی شما بدوبیراه گفتید، دُور او یک حصاری کشیده میشود از عصبانیّت، از احساسات، و دیگر حرف حق هم برایش قابل تحمّل نیست.
ما حرف حسابی خیلی داریم، حرف منطقی خیلی داریم، حرفهایی که هرکسی که صاحب فکر است اگر بشنود، آنها را قبول می کند، خیلی [از این حرفها] داریم؛ بگذارید این حرف ها شنیده بشود، بگذارید این حرف ها امکان نفوذ در دل های طرف مقابل را پیدا کند.
وقتی شما فحش دادی، وقتی بدوبیراه گفتی، یک سدّی کشیده می شود و این حرف اصلاً شنیده نمی شود، گوش نمی کنند؛ آنوقت گروههای خبیث و وابسته و مزدور و پولبگیر از آمریکا و سیا و اینتلیجنسسرویس -مثل داعش و جبهةالنّصره و امثال اینها- با استفادهی از یک مشت آدم های عامیِ نادانِ غافل، این اوضاع را به راه میاندازند که ملاحظه کردید در عراق و در سوریه و در جاهای دیگر به راه انداختند؛ این کارِ دشمن است. دشمن، منتظر فرصت است؛ دشمن از هر فرصتی استفاده میکند.
به مناسبت میلاد امام هادی علیه السلام بخشی از پاسخ آن حضرت به سوالات یکی از علمای اهل تسنن به نام یحیی بن اکثم را نقل می کنیم:
یحیی بن اکثم از بزرگان اهل تسنن در قرن دوم و سوم هجری، که به مدت بیست سال منصب قضاوت را در اختیار داشت و جایگاه رفیعی نزد مامون داشت. از ایشان مناظرات علمی زیادی نقل شده است که برخی از آنها در مقابل ائمه شیعه (امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام) بود.
یکی از این موارد مربوط به تفسیر آیات قرآن است که چندین سوال از ایشان مطرح شده است و امام هادی علیه السلام به آنها پاسخ داده است. یکی از سوالات مربوط به ماجرای حضرت سلیمان علیه السلام و ملکه سبأ (بلقیس) است.
بخشی از ماجرای حضرت سلیمان و بلقیس
حضرت سلیمان پس از اینکه با نامه ای به ملکه سبأ، وی را به یکتاپرستی دعوت کرد، بلقیس پس از ذکر محتوای نامه به سران قومش، از آنها مشورت خواست، نتیجه نهایی این جلسه، آزمایش حضرت سلیمان و اطرافیانش شد تا مشخص شود که سلیمان پادشاه است یا پیامبر؟ ویرانگر است یا مصلح؟ ملتها را به ذلت مى کشانند یا عزت؟ برای این آزمایش، هدیه ای به سلیمان فرستادند، از آنجا که پادشاهان، اغلب علاقه به «هدایا» دارند، و نقطه ضعف و زبونى آنها نیز همین جاست، آنها را مى توان با هدایاى گرانبها تسلیم کرد، اگر سلیمان با این هدایا تسلیم شد، معلوم مى شود «شاه» است در برابر او مى ایستند و نبرد می کنند، و گر نه پیامبر خداست در این صورت باید عاقلانه بر خورد کرد. هنگامى که فرستاده ملکه سبا نزد سلیمان آمد ، سلیمان نه تنها از آنها استقبال نکرد بلکه گفت: مى خواهید مرا با مال کمک کنید و فریب دهید؟ آنچه خدا به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است. به این ترتیب سلیمان، معیارهاى ارزش را در نظر آنها تحقیر کرد و روشن ساخت که معیارهاى دیگرى براى ارزش در کار است.سپس براى این که قاطعیت خود را در مسأله «حق و باطل» نشان دهد به فرستاده مخصوص ملکه سبا گفت: «به سوى آنان باز گرد و این هدایا را نیز با خود ببر اما بدان ما به زودى با لشکرهایى به سراغ آنها خواهیم آمد که توانایى مقابله با آن را نداشته باشند و ما آنها را از آن سر زمین آباد با ذلت خارج مى کنیم در حالى که کوچک و حقیر خواهند بود چرا که در برابر آیین حق، تسلیم نشدند و از در مکر و فریب وارد گشتند.
سر انجام فرستادگان ملکه سبا هدایا و بساط خود را بر چیدند و به سوى کشورشان باز گشتند و ماجرا را براى ملکه و اطرافیانش شرح دادند، و بیان داشتند که او به راستى فرستاده خداست و حکومتش نیز یک حکومت الهى است. لذا ملکه سبا با عده اى از اشراف قومش تصمیم گرفتند به سوى سلیمان بیایند و شخصا این مسأله مهم را بررسى کنند تا معلوم شود سلیمان چه آیینى دارد؟
این خبر از هر طریقى که بود به سلیمان رسید، و تصمیم گرفت قدرت نمایى شگرفى کند تا آنها را بیش از پیش به واقعیت اعجاز خود آشنا، و در مقابل دعوتش تسلیم سازد.
لذا سلیمان رو به اطرافیان خود کرد و «گفت: اى گروه بزرگان! کدامیک از شما توانایى دارد تخت او را پیش از آن که خودشان نزد من بیایند و تسلیم شوند براى من بیاورد» (قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ).(نمل 39) در اینجا دو نفر اعلام آمادگى کردند که یکى از آنها عجیب و دیگرى عجیبتر بود. نخست عفریتى از جن رو به سوى سلیمان کرد و گفت: «من تخت او را پیش از آن که مجلس تو پایان گیرد و از جاى بر خیزى نزد تو مى آورم».
دومین نفر مرد صالحى بود که آگاهى قابل ملاحظه اى از «کتاب الهى» داشت، چنانکه قرآن در حق او مى گوید: کسى که علم و دانشى از کتاب داشت گفت: من تخت او را قبل از آن که چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد»! (قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ).نمل: 40)
این شخص یکى از نزدیکان با ایمان، و دوستان خاص سلیمان بوده است، و غالبا در تواریخ نام او را «آصف بن برخیا» نوشته اند.
هنگامى که سلیمان با این امر موافقت کرد او با استفاده از نیروى معنوى خود، تخت ملکه سبأ را در یک «طرفة العین» نزد او حاضر کرد و هنگامى که سلیمان آن را نزد خود مستقر دید زبان به شکر پروردگار گشود و گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا شکر نعمت او را به جا مى آورم یا کفران مى کنم؟ (برای مطالعه کامل به تفسیر نمونه ج 15 ص 449 – 476 مراجعه شود).
سوالات یحیی بن اکثم:
موسی مُبَرْقَعْ (متوفای ۲۹۶ق) فرزند امام جواد علیه السلام و برادر کوچکتر امام هادی علیه السلام است. او را به جهت پوشاندن چهرهاش با نقاب (بُرقَع)، مُبَرقَع مینامیدهاند. موسی مبرقع، جد سادات رضوی است. معروف است که خاندان سادات بُرقعی قم و اطراف ری به او منسوباند. مزار وی در محله چهل اختران قم مورد زیارت و تکریم شیعیان است.
موسی با علم حدیث و درایه آشنا بود و همچنین راوی حدیث بوده است. شیخ طوسی در کتاب تهذیب، شیخ مفید در الاختصاص، و ابن شعبه حرانی در کتاب تحف العقول از وی حدیث نقل کردهاند. یحیی بن اکثم نیز به وی نامهای نگاشته و از وی در مورد مسائلی نظر خواسته است.
موسی می گوید: یحیی یحیى بن اکثم را در «دار العام» (که شاید بیرونى خلیفه باشد) ملاقات کردم، سؤالاتى از من کرد، سپس خدمت برادرم على بن محمد، امام هادی علیه السلام رسیدم و پس از موعظه هائى که فرمود و سبب شد، در حق آن جناب بصیرت یافتم و لزوم اطاعتش را شناختم، عرض کردم: قربانت، ابن اکثم مسائلى را کتبا از من پرسیده که جواب دهم، حضرت خندید و فرمود: فتوا دادى؟ گفتم: نه نمى دانستم. فرمود چه بود؟ عرض کردم: سؤالات از این قرار بود:
در این آیه: «قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»؛ کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى] بود گفت من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مى آورم (نحل: 40). مگر پیغمبر خدا به علم آصف محتاج بود؟ (بعد سوالات دیگر نیز مطرح می شود).
امام هادی علیه السلام فرمود: بنویس. گفتم: چه بنویسم؟ فرمود:
بنویس بسم اللَّه الرحمن الرحیم خدا ترا به راه راست هدایت کند، نامه ات رسید، خواسته اى ما را با خرده گیری ها بیازمائى، تا مگر نقطه ضعفى در ما بیابى و عیبجوئى کنى، خدا ترا بر سوء نیتت مکافات دهد، مسائلت را مشروح پاسخ دادیم، گوش فرا ده! فهمت را براى درک آنها آماده، و حواست را جمع کن! که حجت بر تو تمام شد و السلام.
آن که علمى از کتاب داشت «آصف بن برخیا» بود، و حضرت سلیمان از شناسائى آنچه آصف مى شناخت عاجز نبود، مى خواست به امت خود از جن و انس بفهماند که حجت بعد از او آصف است و آن علم را سلیمان به امر خدا به وى سپرده بود، و تعلیمش کرده بود تا در امامت و رهنمائیش خلاف نکنند، چنان که در زمان حضرت داود هم (مسائلى از جانب خدا) به حضرت سلیمان تعلیم شده بود تا پیامبرى و پیشوائى او پس از پدر معلوم شود و حجت بر خلق مستحکم گردد.
ادامه سوالات و پاسخ های امام را در کتاب تحف العقول، ترجمه جنتى، ص 761 – 771 مطالعه فرمایید. (این لینک)
ارتباط آصف بن برخیا و امیرمومنان علی علیه السلام
در آیات مورد بحث درباره کسى که تخت ملکه سبأ را در کمترین مدت نزد سلیمان آورد، به عنوان «من عنده علم من الکتاب» (کسى که بخشى از علم کتاب را دارا بود) تعبیر شده است، در حالى که در سوره رعد آیه 43 در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و گواهان بر حقانیت او چنین آمده است: قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ:" بگو کافى است براى گواهى میان من و شما، خداوند و کسى که در نزد او" علم کتاب" است".
در حدیثى از" ابو سعید خدرى" از" پیامبر" صلی الله علیه و آله و سلم چنین آمده است که ابو سعید مى گوید: من از معنى" الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ" (که در داستان سلیمان آمده) از محضرش سؤال کردم فرمود: او وصى برادرم سلیمان بن داود بود، عرض کردم" وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ" از چه کسى سخن مى گوید، فرمود:
ذاک اخى على بن ابى طالب:
" او برادرم على بن ابى طالب است"
توجه به تفاوت" علم من الکتاب" که علم جزئى را مى گوید، و" علم الکتاب" که" علم کلى" را بیان مى کند روشن مى سازد که میان" آصف" و" على" علیه السلام چه اندازه تفاوت بوده است؟
لذا در روایات بسیارى مى خوانیم که اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد" آصف بن برخیا" بود، و چنان خارق عادتى را انجام داد، و نزد امامان اهل بیت علیهم السلام هفتاد و دو حرف آن است، و یک حرف آن مخصوص به ذات پاک خدا است. (تفسیر نمونه، ج15، ص: 473 و 474).
برگزاری دعای پر فیض عرفه
محل: حسینیه حضرت ابوالفضل علیه السلام چلقائی (خیابان مخابرات)
زمان: عصر روز عرفه مورخه 20 مرداد ماه 1398